جای کرگدن در خانه نیست!
به گزارش صندلی و تلفن، به گزارش خبرنگار خبرنگاران (ایبنا)، خیلی از ما عاشق حیوانات هستیم؛ وقتی آنها را می بینیم دوست داریم بغل شان کنیم، نازشان کنیم و حتی با خودمان درون خانه بیاوریم؛ اما ممکن است با مخالفت هایی هم از طرف خانواده روبه رو شویم. اگر بتوانیم آنها را راضی کنیم که یک حیوان کوچک و بی آزار را در کنار خودمان نگه داریم باز هم ماجرا تمام نشده؛ درواقع همه چیز تازه آغاز می گردد و انتخابی است که برای ما به آسانی و راحتی همراه نیست.
کتاب حیوان خانگی گنده ریتا! داستان دختر کوچولویی است که می خواهد یک حیوان خانگی درست و حسابی داشته باشد؛ ولی مادرش فقط با حیوانات خانگی جمع وجور موافق است چیزی مثل کک یا قورباغه. فکر می کنید ریتا چه کار می نماید؟ او به باغ وحش می رود و با یک کرگدن به خانه برمی گردد. اول همه چیز خیلی خوب است؛ اما کم کم دردسرها آغاز می گردد و ریتا و کرگدن با آن که خیلی همدیگر را دوست دارند ولی به این نتیجه می رسند که بهتر است کرگدن به باغ وحش برگردد.
قلم داستان خوش خوان است؛ طنز هم در متن داستان و هم تصاویر مجذوب کننده و رنگارنگ کتاب، خودنمایی می نماید؛ طنزی که خیلی راحت تر برای ما این موضوع را قابل باور می نماید که چطور ممکن است اتفاقات داستان واقعا رخ دهد. یکی از مهم ترین ویژگی های این کتاب تصویرهای آن است که در بعضی موارد به جای متن، داستان را تکمیل نموده و با طنز نکاتی را که مدنظر نویسنده است، بازگو می نماید.
مسئولیت پذیری و روبه رو شدن با چالش هایی که فرد ممکن است به واسطه انتخاب خود با آنها روبرو گردد در قالب یک داستان ساده با موضوع حیوانات خانگی مطرح می گردد. این موضوع که شاید خیلی ها توجه خاصی به آن نشان ندهند به چند جنبه اشاره دارد؛ ابتدا رابطه نامتعادل ریتا و کرگدن که با وجود آنکه هردو به یکدیگر علاقه داشتند اما شرایط برای آنها به گونه ای نبود که کنار یکدیگر بمانند؛ چرا که باعث آسیب به خودشان می شد. از طرفی نشان می دهد هر حیوانی متناسب نگه داری در محیط خانه نیست؛ زیرا هرچقدر که کوشش کنیم و به او برسیم و برایش امکانات فراهم کنیم، باز هم ناکافی خواهد بود و درنهایت مسئله چالش های انتخاب ریتا که او را با سختی هایی روبرو کرد ولی آن سختی ها برایش آموزنده بود.
ریتا تصمیم گرفت خودش یک حیوان خانگی دست و پا کند، برای همین به باغ وحش رفت. به قفس کرگدن رسید باران گرفت. کرگدن غرغرکنان در آمد که: از باران متنفرم.
ریتا ازش: پرسید می خواهی با من به خانه مان بیایی؟ آنجا خشک است. کرگدن همین طور که به زور از لای میله های قفسش رد می شد گفت: بله خیلی هم ممنون.
ریتا کلاهش را سر کرگدن گذاشت و کتش را هم روی او انداخت تا نگهبان باغ وحش او را نشناسد. و مثل آب خوردن از باغ وحش زدند بیرون.
تونی رأس، دانش آموخته مدرسه هنر لیورپول است و کتاب های بسیاری را برای بچه ها نوشته و تصویرگری نموده است. طنز مشخصه کارهای این نویسنده و تصویرگر انگلیسی است. او به خاطر نقش تأثیرگذارش در ادبیات کودک، در سال 2004 نامزد دریافت جایزه هانس کریستین اندرسن بود. از آثار او که به فارسی ترجمه شده می توان به کتاب های سوزان می خندد، اسب خواب آلود و دست هایت را بشوی اشاره نمود.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران